بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1462


‏پدرم زنگ زد کلی حرف زدیم آخرش خواستم خداحافظی کنم گفتم: "قربونت برم " خودم هم جا خوردم. این "قربونت برم بابایی" رو به سارا میگم. شما فقط اینو بدون پدرم وقتی زنگ می‌زنه ما اگه دراز کشیده باشیم بلند می‌شیم‌ میشینیم، پامون دراز باشه جمع می‌کنیم. حاجی صداش می‌کنیم.



نظرات 1 + ارسال نظر
Baran شنبه 30 دی 1396 ساعت 12:00

نوش جون هردوعزیز.....(سارا بانو و آقای حاجی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد