بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

122


"زنی در آغوش ..."

چندشب پیش با یکی از دوستان تلفنی صحبت می کردیم، گفت از بین همه ی آنچه نوشته ای این در ذهنم مانده ...

+ از میان همینطوری های روزانه


نظرات 2 + ارسال نظر
ساره جمعه 21 شهریور 1393 ساعت 12:46

الهیی.....

دیگه چه جوری بگه یه زن میخواد با یه آغوش!!
واس چی با این نوشته هات ادمارو حالی به حولی(یا شاید حالی به هولی..حوصله ی سرچ ندارم درسته دیگه بیخیال) می کنی خوووووو

زن که نمیشه به این راحتیا پیدا کرد فرستاد توو آغوشش..لا اقل دوست خوبی باش پاشو برو تو در آغوش بگیر ...
تا بعدن یه زن پیدا شه ...فعلن آغوشو بچسبه

مسافریادگیرنده شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 10:52 http://learningpassenger.blogfa.com

کلا این لغات رو زیاد استفاده میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد