بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

260


کسی که شعر می نویسد و یا داستان می نویسد و یا هرچیزی می نویسد الزامن درباره خودش نمی نویسد، اگر قرار بر این بود شاعرها باید هر دم عاشق یکی باشند و بنویسند و لابد نوسنده ها هم هزاران سال زندگی کرده باشند که این همه ماجرا برایشان رخ داده باشد. 


گاه میشود در مرز باریک خیال و واقعیت زندگی کرد، گاه میشود در یک شهری زندگی کرد که وجود ندارد مگر در پستوی ذهن نویسنده. منکر این نمیشوم که بودن بهانه برای نوشتن لازم است ولی گاه بهانه را میشود در همان شهر خیالی پیدا کرد. جائی که برای دور شدن از هیاهوی های برای هیچ زندگی واقعی میشود لختی روی یک نیمکت، زیر درخت تبریزی نشست و به سایه خیال باد که بر روی گیسوان زنی می وزد خیره شد!


+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد