بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

423


خنده می ریزد روی ابتذال ذهن


روی ایستاده مردن مردی در آب


روی باقی مانده ی خاطره ای زیر گلبرگ باد


روی شیرین بودن همه ی فرهادها


روی خیال نازک تنهایی



ابتذال می روید


بی وفقه در میان نیزار ِ تردید


خنده ها تر نمی شوند


ترک بر می دارند دستان ترد خیال


باران نمی شود همه ی فاصله ها


همه ی بی تو من بودن ها.



جایی حادثه ای کور می شود


چشم خاطره ای بینا می شود


دست زنی در آب


به روی لبخندی باز می شود


و ابتذال که می رود


تا دهان گس زندگی را


کمی تازه کند



ای لیا

تهران - زمستان 80



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد