بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

562


بشریت 



پدر بشریت را به مذبح فلسفه می بَرد



تاریخ دوباره می میرد



کودکی خون آلود



نشسته با چاقوی منطق



پوست عرفان نظری را می درد.




دیالکتیک در کوچه های هرمنوتیک



عاشق نگاه دختری نقاش شد



که صورت اگزیستانسیالیسم را 



بر بومی از جنس سوررئالیسم می پاشید.




نیچه سرفه ای کرد



کامو ، سیگارش را که آتش زد



راسل و سارتر هنوز به دنبال نان آزادی بودند.




فردوسی در میدانش نشسته بود



کودکی چاقو بدست آمد



همان زیر پایش نشست.



و او سالهاست ایستاده و از این فلسفه بیمناک است.




ای لیا


نظرات 1 + ارسال نظر
شعرهای ناآرام چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 ساعت 00:19

بقیه کلمه هایی که نفهمیدم هیچی!
ولی جدا این اگزیستانسیالیسم یعنی چی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد