بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

594


باز خیال


باز من و تنهائی خاطرات


کودکی های جا مانده در پس طعم فالوده ای


ظهر روزی گرم


تابستانی شاید


زنی را می بردند بر دوش


دخترکی گریان


ترسان


من هراسان


فالوده ای روی گرمی آسفالتِ روزی کش آمده


دخترک زن شده بود


مادر شده بود


در هفت سالگی .


من


فالوده ای که دیگر نبود


دخترکی نبود


خاطره ای نبود


تنهائی بود


نشسته بود در کنار پیرمردی


روی نیمکتی


در میدانی که اسمش بود : پروانه!




ای لیا



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد