بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

741 - کسی بیاید ...


کسی باشد صدایش کنم برویم زیر باران خیس شویم ، بند نیاید باران یکریز بریزد روی عادت هایمان که پهن شده اند روی بند خاطرات و چکه چکه بچکد رنگ تکرار از روی تن عادت ...
خیابان به خیابان بوی خنده هایش پخش شود ، دست بیاندازد در گردن خواهش و لبخندی مهمان کند لب های تر بوسه را !
پائیز هم مضاعف کند شیدایی خیابان را و هوش بپرد از سر حصار بلند تردید و کمی گام بردارد به عقب و برود لابلای آغوش شعری که سالها پیش
 نوشته بودم روی نیمکتی تنها که خاطره گیسوان دختری را کسی پیش از من رویش حک کرده بود.

و زندگی را بریزم در چمدانی به سنگینی آفتاب ظهری در تابستان و کودکی شوم که دستان دختری را می بوئید.

کسی باشد صدایش کنم ، کسی باشد صدایم کند ، کسی باشد لبهایش طعم صدای شاعری را بدهد که عاشقانه لب های خاطره را می بوسید.


کسی بیاید که صدایم کند...


نظرات 2 + ارسال نظر
نرگس شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 13:09

بسیار زیبا

ممنون

دکمه جمعه 13 شهریور 1394 ساعت 21:06 http://dok-meh.blogsky.com

سلاااااااااااااام جناب ِ ای لیا ی ِ عزیز.
شما هم که اینجایید...

:))
بله گاهی اینجارو آپدیت میکنم با پستهای قدیمی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد