بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

792


گاهی با کلمات متعارف حق مطلب ادا نمیشود، گاهی نیاز است از کلمات ممنوعه هم استفاده کرد، از اندامهای جنسی، فحش های رکیک، به قولی حرفهای چیزدار!

ولی خب! توی عموم امکانش نیست، نه اینکه مثلن پاستوریزه هستیم ها، نه! خب کسی که در جنوب شهر آن هم در یکی از خوشنامترین!!محلات جنوب شهر بزرگ شده باشد احتمالن محزن الاسرار انواع و اقسام فحش های با غلظت و خلوص بالا هم هست. خب اینطور مواقع چکار می کنیم؟ یک سریمان مراعات زن و بچه مردم را نمیکنیم و دهانمان را باز میکنیم و خودمان را خلاصمیکنیم، یکی سری هم مثل من زمزمه میکنند، مثلن توی یک کوچه خلوت، به وقت برگشتن از شرکت، هوا هم تاریک است، شروع میکنیم و از خزانه غیبمان به نحو احسنت استفاده میکنیم.

گاه مجبوریم، گاه باید این خشم را حالی کرد، حتی شده با زمزمه کردن ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد