زن توی سرد و گرم صبح پاییزی، که نور آفتاب باریک میتابد از خلال رقص پرده آویزان، پاهای کشیده اش را بالا میآورد، میگذارد روی دیوار، دستها را باز میکند، خط نور آفتاب صورتش را دونیم میکند، به تصویر مردی توی گوشی خیره میشود، انگشت اشاره را میگذارد روی لبهای مرد! میگوید : شوشسشش!
میخندد ...