بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

865


تو خیابون حقوقی یه دبیرستان دخترونه هست، رد میشدم دخترا جمع شده بودن جلو مدرسه. راهو بسته بودن، منتظر سرویساشون. رفتم از تو خیابون رد بشم، یکیشون گفت : حاج آقا یه نظر به ما کن، خندم گرفت! یکیشون داد زد "ایول حاجی خندید!"

والا من با اون قیافه عصا قورت داده و به قول یکی از دوستان اخم ژنتیک فکر نمیکردم عنتر و منتر یه مشت بچه بشم.

:))


+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 3 + ارسال نظر
مقدسی یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 15:11

یاد فیلم ورود آقایان ممنوع افتادم

الهه شنبه 7 آذر 1394 ساعت 22:08

وبلاگتون خوب بود. میخونم زین پس

هم راز شنبه 7 آذر 1394 ساعت 22:00

چرا میگفتن حاج آقا؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد