بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

871


دختر پانزده شانزده ساله به مادرش گفته است من هم دوست پسر میخواهم. مادر و پدر مانده بودند چه کنند. دختر از این درس خوان هاست. دیده بود یک سری دوست پسر دارند و به قول خودشان لاو میترکانند و او هم خواسته بود.

تصمیم میگیرند که دخترشان با پسر یکی از همکاران زن البته با هماهنگی مادر پسر که همسن و سال دختر بوده دوست شود. چند ماهی میرفتند و می آمدند و از دور پدر و مادرها مراقبشان بودند و بعد از چهارماه دختر دلزده میشود و کلن بی خیال دوست پسر داشتن میشود. دختر به مادرش گفته بود کیوان بچه ست! من وقتمو بیخودی دارم تلف میکنم.



+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 1 + ارسال نظر
مگهان پنج‌شنبه 12 آذر 1394 ساعت 15:49 http://Meghan.blogsky.com

چه داستان آشنایی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد