این درباره نوشتن هم از آن چیزهای مزخرف است.
چه بنویسم ...
من یکی هستم شبیه تو، مثل خودت،
کمی پر روتر!
دو خط چائی /
یک فنجان خاطره /
کمی انتظار /
بوسه ای نزدیک ...
ادامه...
از مترو تجریش اومدیم بالا، اومدیم بالا، اومدیم بالا ... وسطاش رفیقم گفت : منو ول کن برو! اونوسط یه خانمی داد زد : ما مردیم، چرا این پله ها تموم نمیشن؟!
خخخخخ
تجربش رو دارم
یادم افتاد چند سال پیش .... با خواهری ها
چقدر خوش گذشت جای شما خالی