این درباره نوشتن هم از آن چیزهای مزخرف است.
چه بنویسم ...
من یکی هستم شبیه تو، مثل خودت،
کمی پر روتر!
دو خط چائی /
یک فنجان خاطره /
کمی انتظار /
بوسه ای نزدیک ...
ادامه...
توی یک خیابان، توی یک ساختمان، طبقه چندمش، یکی نشسته است رو به پنجره، خیره به برف نرم نرم بیرون، به بخار چای توی دستش نگاه میکند و تصویر تو را در ذهن می سازد.