بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1005 - آزار


یکم - بنده دختر دارم و میدونم اگر روزی اومد و گفت کسی اذیتش کرده مطمینن حرفش رو باور میکنم. از اونور هم بهش یاد دادم و میدم که اگر کسی خواست بهت دست بزنه و یا اذیتت کنه حتمن اعتراض کن. فریاد بزنه و نترسه. الان که بچه ست یه جور فردا که بزرگتر شد هم جور دیگه. یعنی بفهمه که نباید سکوت نکنه در برابر دست درازی.


دوم - اون زمونا که جلوی تاکسی دو نفر روی یه صندلی مینشستن بارها پیش اومده بود که با یه خانم غریبه جلو نشستیم. اونم تو اون وضعیت بغل تو بغل. کسی هم با کسی کار نداشت. حداقلش من کار نداشتم. مساله ای عادی بود.


سوم - بنده ام دوست دارم روی صندلی جلو تاکسی بشینم. تنها. اینکه دورو ورت خالی باشه تو تاکسی عالیه. فقط زنها اینو نمی پسندن ما مردها هم دوست داریم یه فضای خالی خوب تو تاکسی داشته باشیم.


چهارم - بنده منکر آزار و اذیت گاه گداری توی تاکسی نشدم. بله هست ولی نه اینقدر فاجعه که عنوان میشه. توی این یکسالی که بالاجبار از تاکسی استفاده میکنم شاید دو یا سه بار دیدم همچین مساله ای. باز تکرار میکنم منکرش نمیشم و هست. خودم هم اینجا بارها دربارش نوشتم اما یه مقداری داره دربارش اغراق میشه.


پنجم - دو جهانگرد زن ایتالیایی(البته گمانم ایتالیایی) اومدن ایران و بعد رفتن کلی مطلب نوشتن درباره اینکه مردهای ایرانی هرجا دیدنشون میخواستن بهشون تعرض کنن! من در این زمینه حرفی نمیزنم قضاوت با خودتون. یکیشون نوشته بود که تو اصفهان یه آقایی شلوارشو تو کوچه در آورده بود و فلانشو بهشون نشون داده بود. این یکی دیگه خیلی تخیلی بود!


ششم - زن به علت ضعف قوای بدنی (البته حتی اونایی که فنون رزمی بلدن) معمولن تو برخوردهای متعرضانه همیشه قربانی میشه. همه جای دنیا اینطوره. حتی تو مهد تمدن هم همینه. مجرم همه جا هست. هرچند معتقدم تو برخی موارد وضهیت ما شاید بهتر باشه.


هفتم - کمی از فاز تربیتی عقب افتادیم. یه مرد قبل مرد شدن یه پسربچه ست. توی مادر باید بهش یاد بدی، توی مادر که خودت زنی باید بهش این رفتار احترام آمیز با یک خانم رو یاد بدی. باید بهش یاد بدی به یه زن به دیده کالا نگاه نکنه. به دیده یه اسباب بازی جنسی. تربیت فراموش شده ست تو زندگی خیلی از ماها. همونجور که من پدر یه دختر بهش یاد میدم توامان مراقب خودش باشه و از اونور هم به جنس مذکر بدبین نشه.


هشتم - همه حرفم این بود که این پیش فرض درباره آزاررسان بودن مردها غلطه. اون خانم قبل سوار شدن قضاوت کرد. حتی اگر قبلن آزار دیده باشه حق قضاوت کردن درباره بقیه رو نداره. هنوز اتفاقی نیافتاده و اگر افتاد باید اعتراض کنه نه اینکه بای دیفالت همه مردارو مجرم بدونه.


نهم - ندارد!


دهم - امروز هم کاش باران ببارد!



+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 2 + ارسال نظر
نیوشا شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 12:06

مورد پنجم برای شما تخیله مهندس..من و دوستم سال اول دبیرستان تو کوچه ساعت دوازده و نیم ظهر داشتیم می رفتیم سمت ایستگاه اتوبوس که یه یارو رو متور رد شد. من نگاهم اصلا به سمتش نبود.. اما دوستم جلو دهنش رو گرفت و دست من رو گرفت و می کشید و تند تند راه می رفت.. بعدم هی می گفت کثافت عوضی.. اشغال و .. هر چی می گفتم چیه؟1 چته فقط فحش می داد ... تا آروم شد برام گفت... دقیقا همون حرکتی که شما گفتید اما رو موتور با سرعت خیلی کم....
حالاش ما فکرش رو بکن یه دختر تو اون سن اونم سالها پیش تقریبا 15 سال پیش با یه همچین صحنه ای مواجه بشه....

در مورد تاکسی هم جسارتا شما دو یا سه بار دیدید چون اصولا اکثر خانوم ها اعتراض می کنن.. روشون نمی شه.. نمی دونم خودم من فرو می رم تو در از درون خودم رو می خورم و بعد که پیاده شدم فحش می دم طرف رو تو دلم که این همه من جمع شدم یه کم هم اون جمع بشه خو.. سر پیچا حداقل احترام بذاره یه کم خودش رو جمع کنه...
بماند که همین تاکسی همکارم تعریف می کرد یارو بدون هیچ سر و صدایی دستش رو گذاشته زیر ایشون بعد با تشر ایشون خودش رو جمع کرده اما بعد پیاده شدن مرده رو صندلی با صحنه ای مواجه می شه که هنوز از ذهنش نرفته! فکر کردید بقیه آدمایی که تو تاکسی بودن اون وضعیت رو دیدن تو تاکسی.. بیچار چادرش رو میندازه سطل آشغال همون یه چادرم داشته تا صبح زار می زنه...
اوه! خسته شدم :(

من نمی گم حرکت اون خانوم درست بوده نیاید اینطور رفتار می کرده وقتی هنوز اتفاقی نیافتاده اما یه لحظه فکر کنید طرف مار گزیده ست

این که می گید ما زن ها باید پسرهامون رو درست تربیت کنیم بله این ما هستیم که باید احترام به جنس مخالف رو از کودکی به پسرها یاد بدیم اما از ماست که برماست ما زن ها به هم ظلم های زیادی می کنیم...

این که می گید باید داد بزنیم موقع تعرض و دست درازی این ماله الانه مال نسل بچه هیا ما که پدر و مادراشون ما هستیم و به ماگفتن اگر اعتراض کنی همه گناه رو از چشم تو می بینن آبروت می ره...
ما درد زیاد داریم

ordibehesht جمعه 16 بهمن 1394 ساعت 18:05

سلام آقای ایلیا
سپاسگزار از نوشته هاتون.
مطلبتون را مثل همیشه خوندم. نظرتون قابل احترام و در بسیاری از موارد قابل قبول. اما در مورد پنجم-
این که مسئله تا چه حد می تونه تخیلی باشه نمی دونم اما برای من کاملا واقعی و ملموسه.
در شهرستان نه چندان کوچکی زندگی می کنم و از دوران دبیرستان در اقصی نقاط دیارمون دیده ام این مسئله را به انواع مختلف، تعقیب و گریزهایی که در کوچه های خلوت محله های مختلف رخ می ده و معمولا منجر می شه به خفت انداختن دخترها و دست زدن به سینه و باسنشون، گرفتن و لمس همین اعضا در هنگام عبور از خیابون یا کوچه ها به صورت گذری، پایین کشیدن شلوار از سوی آقایون در کوچه های خلوت( البته این مورد را در منطقه ولنجک بعد از پایان کلاس هام و از سوی یک راننده هم مشاهده کردم.) و...
همه این ها یعنی عدم امنیت و ایجاد سندرم ترس از مردان موتورسوار یا پیاده در من خانم!!!
البته مدیونید اگه فکر بکنید که حضور مردی با عنوان پدر، برادر یا همسر به معنی این است که در آرامش خواهید بود، فقط شکل هجمه و تجاوز عوض می شه، بهت متلک می گن، گاه نگاه سنگینشون را روی صورت ساده و بی آرایش یا تنی که با مانتوهای بلند و آزاد پوشوندی هم حس می کنی.
همه این ها در خیابانه. بیداد از محل کار!!!
ایلیا حقیقت اینه که این ها وجود داره. تخیلی نیست. همه جا هست. پس واقعگرا باشیم.
باهاتون موافقم که به تربیت مربوطه. عمیقا هم مرتبطه. اما به نظرم به چیزهای دیگری هم ربط داره...
مثلا سلامتی روانی و جسمی، به ساختارهای اجتماعی، به نحوه تعاملات فکری و اجتماعی، به دسترسی ها!
کسی که معتاد می شه، براش مهم نیست چی و کجا و از کی؟ فقط براش مهمه که نیازش را تامین کنه.
به نظر من جامعه من بیماره. خانواده در جامعه من بیماره. تک تک مردم جامعه من احتمالا بیمارن.
و فعلا درد ما را درمان نیست الغیاث! چون بیمارها نمی دونن بیمارن و نه می رن به سمت درمان و نه قراره به درمان تن بدن.

ببخشید سعی کردم خیلی خلاصه بنویسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد