جایی باید باشد، کارگاهی مثلن، آدمهایی نشسته باشند و سفارش خیال بگیرند. خیالمان را بگیرند و برایمان بسازند. حتی اصلاحیه هم بزنند. پیشنهادهای بهتری هم داشته باشند. هرچند ترجیح میدهم همان خیال خام خودم را بسازند. همان خیال ساده که شبیه یک کوچه است. ساختمانهایی آجری، از روی دیوارهایش آبشار طلایی و بهارنارنج آویزان است، خنکی نمناکی میزند روی صورتت.
کاش میشد توی آن خیال دراز کشید ...
+ از میان همینطوری های روزانه