گفت : برگشته میگه من دوسِت دارم. دو ساله نگات میکنم، هر حرفی میزنی ذوق میکنم، دلم برات تنگ میشه، شبا بالش بغل میکنم بو میکنم میگم توئی! گاهی حواست نیست از پشت سرت بو میکشمت، ریه هامو پر از تو میکنم.
گفت : خب نداره که، بهش گفتم عشق یه خیالِ شیرینه. با هم که باشیم دو سال دیگه چشم دیدن همو نداریم! همه اینارو یادت میره.
گفتم : خاک بر سرت! فلافلتو بخور بدبخت!
اومد حرف بزنه گفتم حرف نزن دیگه! اون سس رو بده یه بارم که شده من بحثو تموم میکنم!
+ از میان همینطوری های روزانه