بدترین نوع رفتن این است که نمیدانی چرا میروی، تصمیم گرفته ای ولی نمیدانی، یعنی بار خودت را بسته ای، چمدانت را دم در گذاشته ای ولی توی دلت چیزی قُل میزند بالا می آید، شبیه نور پرژکتور سینما پخش میشود جلوی چشمانت.
میروی ولی نمیروی ... نگاه میکنی به پشت سر.
+ از میان همینطوری های روزانه