بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1100


روزهای روشنفکری


روهایی که هر کسی حق داشت


روزهایی که مذهب به سلاخ خانه مصلحت نرفته بود


روزهایی که اعتقاد آزاد بود


بی اعتقادی هم


روزهایی که که اعتقاد من


سر ِ دار نرفته بود


روزگاری بود


زندگی فرصت دوست داشتن آدمی بود


دوست داشتن ِ عکس گلی سرخ

 

در آبی بی کران دریا.

روزهایی که بی خدا بود

با خدا هم بود

مسجد بود

میخانه هم بود

خیابانها یک طرفه نبودند

آدمیان از لابلای نفس های احساس 

می رسیدن به لب های حقیقت.

آغوش تر یک تنهایی

لابلای دستان دروغ 

به خلوت خانه شب زدگان نمی رفت.

روزهایی بود 

روزهایی که پپسی طعم زمزم نمی داد

کسی در خیابان اوق نمی زد

دختری پشت چراغ قرمز تب نمی کرد

روزهایی بود

یادم نیست

ولی بود.


ای لیا


نظرات 2 + ارسال نظر
شیرین یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 12:03

دچارم به قلمت ای لیا

زنده باشی

علی اکبر جعفری پنج‌شنبه 13 خرداد 1395 ساعت 11:36

کلمه ای برای توصیفش پیدا نمیکنم فقط میتونم بگم متن هاتون بی نظیره

ممنون که میخونید
لطف دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد