به مادر گفتم جان هرکی دوست داری امسال را روزه نگیر، تو را به هر دین و مذهبی که هستی. نشسته بود پای سجاده، پایش را دراز کرده بود، پاهایش درد میکند، نشستم کنارش، دستش را گرفتم، گذاشتم روی صورتم، آتش دلم خوابید، تسبیح را میچرخاند، بوی عطر مادرانه میداد، عطر زندگی ...
+ از میان همیطنوری های روزانه