بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1295


توی برخی کشورهای آن طرف آب رسم دارند وقتی کسی میمیرد برای تسلای خاطر بازماندگان که میخواهند بروند, با خودشان غذا میبرند, بخشی از غذا را دور هم میخورند و بخشی دیگر میماند برای روزهای دیگر تا خانواده داغدار که حال و حوصله غذا پختن ندارند گرسنه نمانند اما اینجا خانواده عزادار دوبار عزادار میشوند یکبار به خاطر خود متوفی و یکبار دیگر هم بخاطر هزینه های بعدش. منظورم هزینه کفن و دفن نیست, عمویمان را همین دو ماه پیش دفن کردیم, کل هزینه کفن و دفن توی بهشت زهرا دو میلیون تومان نشد, منظورم هزینه خرد و خوراک بعدش است. سوم و هفتم و ... فامیلهایی که از اینور و آنور می آیند و آوار میشوند روی سر بازمانده ها. هرکدام هم یک اخلاقی دارند, تا خود هفتم هم میمانند, رژیم های غذایی متفاوت دارند, مریضی های مختلف دارند, یکی تنگ است آن یکی گشاد, یکی بدخواب است, یکی هرشب باید ماسک خیار روی صورتش بگذارد آن یکی ... حالا اینها به کنار, توی مراسم هم یکی شاکی ست که چرا مرا فلان جا نشاندند آن یکی میگوید کباب من سوخته بود, یکی دیگر پیاز نداشته, اصلن انگار یادشان میرود خانواده عزادار و داغدار همین دو روز قبل مثلن پدر یا مادرشان را از دست داده اند, یکبار یکی از فامیلها گفته بود "من با اتوبوس نمیتونم بیام برای مراسم, برام آژانس بگیرید!" حالا آنوسط خانواده خاک بر سر شده عزادار باید دنبال آژانس هم باشند.


+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد