بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1364


این بارانهای آخرهای اسفند و اولهای فروردین پدر امثال من را در می آورد، آنقدر با خودش بار احساسی و نوستالوژیک دارد که مثلن شب بیدار میشوم و میروم توی آشپزخانه، گوشه پنجره را باز می گذارم، کتری را میگذارم روی گاز ، می نشینم کنار میز و بعدش نگاه میکنم و به قطره هائی که میچسبند روی شیشه ای که همین دیروز تمیز کرده بودیم، بوی خیسی و رطوبت از میان خنکی هوا و درز پنجره میدود توی آشپزخانه، لعنتی تر از باران و حس هایش داریم؟



+ از میان همینطوری های روزانه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد