باید قبری باشد برای حرفهایت
حرفهائی که نمیزنی
کسی نخواهد شنید
که از درون سرشار از اندوهی
و روزها از پی هم در گذر
تو در میانهی یک رفتن ایستادهایپ
ای لیا
دوست داشتن آرام آرام توی دلت، در جانت، توی رگهایت جریان پیدا میکند، ارام آرام چونان ماری عظیم تو را در خود میپپچد و استخوانهایت را خرد میکند، تو را میبلعد، هضم میشوی در میان احساسی شیرین. تا به خودت بیائی افتادهای در آغوش خاطرهها.