بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1710


قلب اینطور است: یادش نمی‌رود، تو را در گوشه‌ای نگه می‌دارد حتی اگر ذهن فراموشت کرده باشد.


ای لیا



1708


کاش می‌شد
از صدایت عطری ساخت
برای ساعتهای دلتنگی

ای لیا


1707


صدای تو

شبیه جنگلی بارانی‌ست


ای لیا



1706


از یه جائی به بعد دیگه فرقی برات نداره، ول می‌کنی.



1704


بچه بودیم با خواهرم یه دونه از این ۵۰ تومنی بارگاهیا زیر فرش پیدا کردیم رفتیم کلی هله هوله خریدیم شد ۸ تومن و پنج زار، بقیه پول رو آوردیم گذاشتیم زیر فرش، مادرم فهمید هی تهدید میکرد به باباتون میگم آخرش هم نگفت. چقدر حال کردیم. پفک ۵ زار بود.


+ از میان همینطوری های روزانه



1702


ما را به خاک می‌سپارند و می‌روند

انگار که اصلن نبوده‌ایم


ای لیا



1701


تو را دوست داشته‌ام

شبیه ماهی

که روی شنهای ساحل

جان می‌دهد


ای لیا



1699


زن آرام در خیال زمین جاری شد، جوانه ای شد در دل خاک، سبز شد، آبی شد در بستر زمین، جاری شد، از روی برگ های درخت جدا شد، رفت آن بالا، توی آسمان ابر شد، بارید ... زن زمین را سیراب کرد.


ای لیا



1698


ای اندوه

غم ما را پیچیدن در تن تو 

شاید کمی آرام کند


ای لیا



1696


شبیه در آغوش گرفتن زنی

شب، آرام و زیباست ...


ای لیا



1688


صدای سکوت

در خیال شب پیچید

کسی دارد اندوه را، دوره می‌کند


ای لیا



1686


شب تو را در آغوش خیال تنگ‌ می‌فشارد، اگر خواب بیاید.


ای لیا



1680


مردمانی بودیم با مشتهائی گره کرده

صدای دریا در گوشهایمان

رنگ آبی آسمان در چشمهایمان

نرمی رطوبت جنگل بر صورتمان

فریاد میزدیم:

زندگی‌مان را پس بدهید!


ای لیا



1679


پیچیدن بر تن تو

در جهانی دیگر

کسی چه می‌داند

مرگ شاید

پایان خیال نیست.


ای لیا



1677


در میان بازوانت

آرام آرام می‌شود فراموش کرد

دنیای خسته را


ای لیا