بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

162


به ظاهر زنده گانیم


سالها پیش مرده گان این هیاهوی برای هیچیم!



156 - دید مصنوعی!


مرد به بنر کنار درب قطار مترو خیره بود. پسر به چشمان مرد نگاهی کرد و به این فکر می کرد که اگر چشم های آبی این مرد را داشت می توانست دوست دختر معرکه ای پیدا کند!

قطار با سوت کشیده ای ایستاد. مرد دست در جیب خود کرد و عصایی سفید را در هوا رها کرد.

عصا مانند ماری که بدن خود را می کشد صاف شد ... مرد آرام آرام به سمت جایی رفت که درب قطار بود. 

یکی گفت : این بنده خدا کور بود؟!




152


زندگــــــــی خیلی خــَـــــر است ...



139


سخت است 



غـــــــــم ِ دل ، بدون یاری خــــوردن ...



135


به قیافه و تیپ بستگی ندارد ... به سواد حتی! 


#شعور



117



زندگــــــــی در کرانه های تنهایی درون ، نسبی ست.



زندگــــــــی در پارکینگ خانه ای دوبلکس ، مطلق است.



و زندگــــــــی در باور خـــریت اندیشه سیال ذهن ِ بشریت ، نان خشکیده ای فرو برده در آب و پی تقدیر می گردد.



112


نگران نباشید، همیشه میشود برای کثافت کاری هایمان یک مقصر فرضی بسازیم!



102


یکی می گفت ،



آن یکی نمی گفت ، می شنید!



جایشان که عوض شد.



شنونده مرد.



100


یکی می گفت : 


"شــــــُــتر کوهان دارد."


و ما فقط خـــــندیدیم


هنوز هم می گوید ... 


اثبات حقیقت سخت است! 


سخت ...



99


بودن ، مساله این نیست


نبودن را توجیــــــــه کن!


98


و خـــــــَـــریت مــــــــزمن چندی ستـــــ شـــــــایع شــــده ...


درمـــــانی ندارد ... فقط پیشـــــــگیری!



94


می گویند یک جائی آن دورها، کسانی هستند ، در سیاره ای که دور ستاره ای پرنور می چرخد، آغوشهای گرمی دارند، بوسه هایشان ُترد است، خستگی نیست در میان گرماگرم تن آدمهاشان!

بگذار، اینطور فکر کنیم! به کجای خلقت بر می خورد!

89


برای آشنائی بیشتر، داخل سینما قرار گذاشته اند!

+ جوانان و شناخت آناتومی بدن به روش حدس و گمان!



86


مردها همه، سرو ته یک ابریشمند!



85


به سراغ من اگر می آئید،
نرم و آهسته،
گلدان بیاورید! 
هرکس یک مرضی دارد خوب!

با تشکر ...